حکایت لحظه های 30 سالگی من
فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین برداشت اول: خدا رو شکر که خاله مهسای مهربون مزد زحماتش رو گرفت و در مقطع دکترای شیمی معدنی در دانشگاه صنعتی شریف پذیرش شد. بهت تبریک میگیم خاله مهربون که این روزا که من سر کار میرم زحمت علی کوچولو حسابی با شماست . یقین داشته باش همگی با کمال افتخار بهت افتخار می کنیم...! برداشت دوم: تازگیها اسمتو یاد گرفتی میپرسم اسمت چیه میگی ع...دی و وقتی می پرسیم علی کجاست با دست عکست رو روی دیوار نشون میدی و میگی ع...دی! البته گاهی فقط بخش اول کلمات رو میگی مثل: آریا(پسر خاله مهربونت): آ مونا : نا تو تو چی میگه: جی جی (همون جیک جیک) هاپو چی ...
نویسنده :
مامان مونا
22:03